به دلایلی که در ادامه به صورت تفصیلی بیان می کنیم، ممکن است افزایش عرضه پول تورم ایجاد نکند.
برابری رشد ستانده حقیقی با میزان عرضه پول
دشواری اندازه گیری عرضه پول
سرعت گردش پول
دیدگاه کینزی و تله نقدینگی
برابری رشد ستانده حقیقی با میزان عرضه پول
همان طور که بالاتر بیان کردیم، تورم زمانی به وجود میاید که میزان عرضه پول افزایش یافته اما میزان ستانده های حقیقی اقتصاد تغییری نکرده باشد.
دشواری اندازه گیری عرضه پول
در بعضی اوقات، اندازه گیری عرضه پول به علت تغییر مداوم آن، دشوار به شمار می رود. افزایش قابل توجه در عرضه پول، اغلب به علت تغییر روش های نگهداری پول توسط مردم است.
سرعت گردش پول
M
×
V
=
P
×
Q
در رابطه بالا:
«M»= میزان «عرضه پول» (Money Supply)
«V»= «سرعت» (Velocity) پول در گردش
«P»= سطح کلی «قیمت» (Price)
«Q»= «مقدار» (Quantity)
نظریه مقداری پول بر این بنا شده که افزایش در
P
،
M
را نیز افزایش خواهد داد. اگر چه این فرض، سرعت گردش پول و
Q
را ثابت در نظر می گیرد. در واقعیت، همه چیز به سادگی این نظریه نیست و ممکن است تغییراتی در سرعت گردش پول به وجود بیاید. مثال خوب از این مورد اقتصادی است که رکود را تجربه می کند. در این زمان، امکان دارد، حجم پول 5 درصد افزایش پیدا کند، با این حال، انتقال پول کاهش پیدا کرده و سرعت آن کم شده است. این پدیده، توضیح می دهد که چرا افزایش عرضه پول در بین سال های 2009 تا 2016 میلادی منجر به تورم نشد.
اگر کل عرضه پولی اولیه 1000 واحد و سرعت گردش پول 5 باشد، میزان نهادههای اقتصادی یا برابر 5000 واحد خواهد بود.
1000 × 5 = 5000 ×
در نتیجه، برابر یک خواهد بود. اگر عرضه پول دو برابر شود، معادله به شکل زیر تغییر خواهد کرد.
2000 × 5 =5000 ×
بنابراین، برابر 2 خواهد بود.
میلتون فریدمن پیشبینی کرد که 9 تا 10 ماه طول میکشد تا عرضه افزایشیافته منجر به افزایش در میزان نهادهها شود. همچنین، فریدمن تأکید زیادی بر نقش «انتظارات قیمتی» (Price Expectations) داشت. به عقیده فریدمن، اگر انتظاری برای تورم بالاتر وجود داشته باشد، این پیشبینی به وقوع میپیوندد. نیرویکار نیز با تقاضای دستمزد بیشتر برای تامین هزینههای رو به افزایش خود تلاش میکند. همچنین، شرکتها-بنگاههای اقتصادی- قیمتهارا افزایش خواهند داد تا موفق به پرداخت حقوق نیروی کار شوند. در این زمان سیاستهای پولی سختگیرانه میتواند انتظارات را کاهش دهد.
بعد از یکسال دیگر میزان نهادههای حقیقی اقتصاد به تعادل اولیه میرسید و موجب میشد که قیمتها برای توازن با افزایش به وجود آمده در عرضه پول، افزایش پیدا کنند. نظریه پولگرایی به علت تورم در حال افزایش در دهه 1970 میلادی، بیشتر شناخته شد. در ابتدای دهه 1980 میلادی آمریکا و انگلستان از سیاستهای پولی بکارگرفته شده، نتایج متفاوتی به دست آوردند.
میلتون فریدمن عقیده داشت که عرضه پول باید با درصد ثابت هرسال افزایش پیدا کند. این میزان افزایش باید با توجه به عوامل نهادی تعیین شود و مستقل از سیاستهای سیاستگذاران باشد. فریدمن باور داشت که این قانون از به وجود آمدن Deflation به صورت افراطی (کاهش عرضه پول و یا رکود بزرگ) و Inflation شدید جلوگیری خواهد کرد. این قانون به کسبوکارها انتظار دقیقی میدهد از اینکه چه بر سر تورم و عرضه پولی خواهد آمد.
با توجه به افزایش عرضه پول، مصرفکنندگان پول بیشتری خواهند داشت و در نتیجه پول بیشتری برای تهیه کالاها خرج خواهند کرد. این باعث میشود که نمودار تقاضای کل به سمت راست حرکت کند. در این زمان شرکت ها نهاده خود را افزایش میدهند و میزان داده حقیقی افزایش پیدا میکند. در این هنگام، میزان ستانده ملی از حد تعادل بیشتر میشود و یک حد تورمی به وجود میاید.
شرکتها نیاز به استخدام نیروی کار بیشتری خواهند داشت. در نتیجه، دستمزدها افزایش پیدا میکند که منجر به افزایش هزینهها و قیمتها میشود. در ابتدا، نیروی کار موافقت میکند که ساعتهای بیشتری کار کند زیرا در میزان اسمی دستمزد افزایش مشاهده میکند. با افزایش قیمتها، قدرت خرید پول کاهش پیدا میکند.
به علاوه، نیروی کار به این نتیجه میرسد که افزایش میزان اسمی حقوقی برابر با بیشتر شدن میزان حقیقی آن نیست. پس آنها برای تولید ستاندههای بیشتر درخواست حقوق اسمی بیشتری میکنند تا بتوانند با وجود افزایش قیمتها از پس هزینههای خود بربیایند. اقتصاد به نقطه تعادلی ستانده بازگشته اما این تعادل در سطح قیمت بالاتری حاصل شده است.
در نتیجه، میتوان گفت که افزایش در عرضه پول موجب افزایش در تقاضای کل میشود اما به علت حالت غیرکشسانی منحنی بلندمدت عرضه کل هیچ افزایشی در میزان ستانده حقیقی مشاهده نخواهد شد و تورم همچنان افزایش پیدا خواهد کرد. این تورم از نوع تورم فشار تقاضا به شمار میرود. پولگرایان عقیده دارند که در بلندمدت هیچ رابطهای بین تورم و بیکاری وجود ندارد و افزایش در میزان عرضه پول تنها جیدیپی اسمی و نه جیدی پی حقیقی را افزایش خواهد داد.
با توجه به بررسی نظریات پولگرایان بهتر است به نقدهای وارد بر آنها نیز بپردازیم. در عمل ممکن است رابطه بین عرضه پول و تورم بسیار ضعیف باشد. سرعت پول در گردش ثابت نیست ولی این امکان وجود دارد با توجه به اعتماد مردم، میزان استفاده از کارتهای اعتباری و کاهش در استفاده از اسکناس و … تغییر کند.
نرخ تورم نشاندهنده افزایش قیمت در یک دوره زمانی معین است که به درصد بیان میشود.
در ادامه به بررسی رایجترین پیامدهای تورم میپردازیم. دلایل به وجود آمدن هرکدام از موارد زیر در این مطلب شرح داده شده است.
اقتصاددانان از اصطلاح «رکود تورمی» (Stagflation) برای تشریح وضعیتی استفاده میکنند که در آن علاوه بر تورم رشد اقتصادی راکد یا بسیار کند و نرخ بیکاری به صورت نسبی بسیار بالاست. سیاستگذاران اقتصادی در سراسر جهان سعی میکنند تحت هر شرایطی از وقوع رکود تورمی جلوگیری کنند. با وجود رکود تورمی، شهروندان همزمان تورم و بیکاری را با یکدیگر تجربه خواهند کرد. نرخ بیکاری بالا، موجب کاهش بیشتر رشد اقتصادی کشور میشود. واژه رکود تورمی اولین بار در انگلستان توسط «لین ملکود» (Iain Macleod) در دهه 1960 میلادی استفاده شد.
در دهه 1970 میلادی زمانی که قیمت نفت افزایش پیدا کرده بود کشورهای زیادی در سراسر جهان رکود تورمی را تجربه کردند. از 2 نظریه کلی پیرامون به وجود آمدن رکود تورمی بهره گرفته میشود. یکی از این نظریهها بیان میکند که این پدیده اقتصادی زمانی رخ میدهد که افزایش ناگهانی در قیمت نفت رخ دهد و موجب کاهش ظرفیت تولیدی اقتصادی شود. در این زمان هزینههای حمل و نقل، تولید محصولات و رساندن آنها به مغازهها افزایش پیدا میکند و قیمتها نیز در نتیجه تعدیل نیروهای کاری بیشتر افزایش مییابند.