اپلیکیشن زینگ | باربری آنلاین
زینگ - سامانه جامع حمل و نقل

تماس تلفنی

دانلود زینگ
خانه اپلیکیشن زینگ سامانه صادرات و واردات فروشگاه خدمات اطلاعاتی
خدمات جانبی
تماس با ما
زینگ - سامانه جامع حمل و نقل کشوری

تماس تلفنی

دانلود زینگ

جستجو
عضویت در سامانه صادرات، واردات، تجارت
گروه بازرگانی هومان پویان

ما دوران گذشته را پشت سر گذاشته ایم و به زمانه ای رسیده ایم که علم و ثروت در یک راستا قرار گرفته اند. علم و ثروت بحث امروز است، نویسندگان کتاب پدر پول دار، پدر بی پول به این نکته اشاره دارند که تا 300سال پیش، زمین منبع ثروت بود. زمین داران ثروتمند به حساب می آمدند، پس از آن دوران صنعتی فرا رسید و صاحبان صنایع به ثروت رسیدند. امروز دوران دانش و اطلاعات است. کسانی که به اطلاعات تازه و روز دسترسی داشته باشند ثروتمندند.

رابرت کیوساکی و شارون ال لکتر در این کتاب روش های آموزشی مدارس را برای عصر حاضر مناسب و کافی نمی دانند و معتقدند که مدرسه ها کارمند پرورند و نه کارآفرین پرور.

آموزش هایی که برای عصر سازمان های بزرگ و بوروکراتیک مناسب بود، دیگر جوابگوی نیازهای سازمان های پیچیده، شبکه ای و مبتنی بر دانش امروز نیست. در واقع فرزندان ما را برای دنیایی تربیت می کنند که دیگر وجود ندارد. نویسندگان به جوانان امروز توصیه می کنند که کارآفرین باشند. برای کارآفرینی باید سخت کوش، خوش بین و ریسک پذیر بود و باید هوشمندی مالی داشت.

کتاب پدر پول دار، پدر بی پول یکی از معروفترین کتابهای جهان است. این کتاب در سال 2001 در لیست 10 کتاب پرفروش دنیا قرار گرفت. در ادامه قصد داریم خلاصه ای از این کتاب به انتخاب بهینگی را ارائه دهیم.

پدران من: پدر پول دار، پدر بی پول
من دو بابا داشتم، یکی پولدار و دیگری فقیر. یکی بسیار درس خوانده و زیرک بود، مدرک دکترا داشت. بابای دیگر هرگز نتوانسته بود کلاس هشتم را هم به پایان برساند. هر دو مرد سخت کوش و در کار و زندگی خود پیروز بودند.

درآمد هر دو نفر رضایت بخش بود. ولی یکی از آنان در زمینه مالی پیوسته مشکل داشت. بابای دیگر از ثروتمندترین مردان ایالت هاوایی شد. هر دو مرد با اراده، فرهمند و تأثیرگذار بودند. هر دو به من اندرزهایی دادند، ولی اندرزهای آنان متفاوت بود. هر دو مرد به درس خواندن سخت عقیده داشتند ولی موضوع های یکسانی را توصیه نمی کردند.

اگر من یک بابا داشتم ناچار بودم تا اندرزهای او را بپذیرم یا رد کنم. با داشتن دو بابا این فرصت را یافتم تا دیدگاه های آنان را با هم بسنجم، دیدگاه یک مرد پولدار و یک مرد فقیر. مشکل من در نوجوانی این بود که مرد پولدار هنوز به ثروت نرسیده بود و مرد فقیر هم تنگدست نشده بود. هر دو مرد تازه پا به راه نهاده و با درآمد و خانواده خود سرگرم بودند. ولی دیدگاه آنان درباره پول متفاوت بود.

چرا پولدارها پولدارتر و فقیرها فقیرتر می شوند؟
از دید یک بابا عشق به پول سرچشمه همه بدی ها و از دید دیگری بی پولی ریشه همه بدی ها. دوگانگی در دیدگاه آنان، به ویژه هنگامی که پای پول به میان می آمد، آن چنان چشمگیر بود که مرا سخت کنجکاو و جستجوگر بار آورد. یکی از دلایلی که پولداران همواره پولدارتر و فقیران، فقیرتر می شوند، این است که موضوع کاربرد پول را در خانه نه در مدرسه یاد می گیرند. بسیاری از ما از پدران و مادران خود درباره کارکرد پول چیز می آموزیم، بنابراین یک پدر و مادر نادار از پول چه می دانند که به فرزند خود بیاموزند؟

پدران بی پول به سادگی اندرز می دهند که: " خوب درس بخوان و نمره های خوب بگیر. " در مدرسه از پول چیزی به ما نمی آموزند.

پدر بی پول و پدر پول دار: نمی توانم این کار را انجام دهم؟
یکی از باباهایم عادت داشت بگوید: از عهده من برنمی آید. دیگری از به کار بردن این واژه پرهیز می کرد و به جای آن می گفت: چگونه می توانم از عهده این کار برآیم؟ عبارت نخست حالت خبری و عبارت دوم جنبه پرسشی دارد. از عهده من برنمی آید مغز را از کار می اندازد و چگونه می توانم از عهده آن برآیم؟ مغز را به حرکت و جستجو وا می دارد.

از دید بابای دوم عبارت از عهده من برنمی آید نشانه تنبلی مغزی و فکری است. او به ورزیده ساختن مغز (این نیرومندترین رایانه جهان) عقیده داشت. هر قدر مغز شما نیرومندتر شود، داراتر می شوید.

توصیه های پدر پول دار و پدر بی پول
یکی از باباها توصیه می کرد. «خوب درس بخوان تا در شرکت ارزشمندی استخدام شوی». توصیه دیگری چنین بود: «خوب درس بخوان تا بتوانی شرکت ارزشمندی برای خریدن پیدا کنی».

یکی از باباها می گفت: «دلیل اینکه ثروتمند نشده ام شما بچه ها هستید.» دیگری می گفت: «دلیل اینکه باید ثروتمند شوم شما بچه ها هستید.»

یکی می گفت: «پول را باید محتاطانه و بی خطر هزینه کرد.» دیگری می گفت: مدیریت ریسک کردن را بیاموزید.
یکی عقیده داشت: خانه ما بزرگ ترین دارایی خانواده است. به عقیده دیگری: خانه بزرگ ترین بدهکاری است و هر کس بیشترین درآمدش را در خرید خانه سرمایه گذاری کند، دچار دردسر می شود.

هر دو بابا صورتحساب هایشان را به هنگام می پرداختند، ولی یکی در نخستین فرصت و دیگری در آخرین فرصت. به عنوان یک نوجوان، آگاهانه تصمیم گرفتم تا پیوسته متوجه برگزیدن اندیشه ها باشم، اندرز کدام را آویزه گوش کنم. بابای پولدار یا بابای فقیر؟ هر چند که دو مرد سخت بر لزوم آموزش و یادگیری تأکید داشتند، اما دیدگاهشان در اینکه چه باید آموخت متفاوت بود.

یکی از من می خواست تا خوب درس بخوانم، به درجات تحصیلی بالا برسم و برای پول درآوردن کار کنم، وکیل، حسابدار یا کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی شوم.

دیگری مرا تشویق می کرد تا برای ثروتمند شدن درس بخوانم، دریابم که پول چگونه کار می کند و چگونه می توانم آن را به خدمت خود بگیرم. وی پیوسته می گفت: من برای پول کار نمی کنم، پول برای من کار می کند!

از کدام پدر پیروی کنم؟
از 9 سالگی تصمیم گرفتم تا در زمینه پول از بابای پولدارم پیروی کنم و چیز بیاموزم. گوش دادن به بابای فقیرم را کنار گذاشتم هرچند که دارای مدرک عالی دانشگاهی بود. همین که تصمیم گرفتم تا گوش جان به که بسپارم، آموزشم در زمینه کارکرد پول آغاز شد. بابای پولدار به مدت 30 سال به من درس داد تا 39 ساله شدم. هنگامی که دریافت آنچه را که خواسته به کله غالباً مقاوم من فرو کند، به خوبی فهمیده و یاد گرفته ام، از تلاش باز ایستاد.

درسهای افزایش ثروت و پول
پول گوشه ای از قدرت است، از آن قدرتمندتر، آموزش مسائل مالی است. پول می آید و می رود، ولی اگر چگونگی کارکرد پول را بیاموزید، بر آن چیره می شوید و به ثروتمند شدن می پردازید.

چون من از 9 سالگی به یادگیری پرداختم، درس های بابای پولدارم ساده بودند. مهم ترین آن ها شش درس بود که در طول 30 سال تکرار می شدند. این کتاب درباره آن شش درس است، با همان سادگی که بابای پولدارم به من آموخت. این نشانه ها، راهنما هستند، نشانه هایی که به شما و فرزندانتان کمک می کنند تا بر ثروت خود بیفزایید، هرچند که فضای جهانی نامطمئن و ناپایدار باشد:

1- ثروتمندان برای به دست آوردن پول کار نمی کنند.
2- چرا آموختن دانش مالی ضروری است؟
3- مواظب کسب وکار خود باشید.
4- تاریخ مالیات ها و قدرت شرکت های بزرگ را بخوانید.
5- ثروتمندان پولشان را سرمایه گذاری می کنند.
6- برای یادگیری کارکنید نه پول درآوردن.

سخن پایانی
آنچه را اکنون انجام می دهید، کنار بگذارید. به سخنی دیگر، کارتان را متوقف کرده و ارزیابی کنید که چه فعالیت هایی نتیجه بخش و کدام ها بی نتیجه بوده اند. به دنبال اندیشه های نو باشید. کسی را بیابید که راهی را که شما می خواهید بروید، پیش تر رفته باشد. او را به ناهار مهمان کنید. از وی راهنمایی های بکر بخواهید و چم و خم انجام آن فعالیت را جویا شوید. در کلاس ها شرکت نموده و نوارهای آموزشی بخرید.

پیشنهادهای فراوان بدهید. هنگامی که در پی خرید ملک هستم، به موارد زیادی سر می زنم و پیشنهاد می دهم. در هر ناحیه ماهانه 10 دقیقه رانندگی یا پیاده روی کنید. من بسیاری از موارد خوب را هنگام پیاده روی پیداکرده ام. اصول شناسایی ارزش در همه موارد خرید مستغلات، سهام، شرکتی تازه، خانه ای تازه، همسر، حتی پودر رخت شویی یکسان است. فرایند همواره یکسان است، باید بدانید چه می خواهید و در پی آن بگردید. به دنبال موارد مناسب باشید. سود را باید هنگام خرید برد نه فروش. از تاریخ درس بیاموزید. آنانی که به راه می افتند، از ایستاده ها می گذرند.

کشتیرانی
حمل زمینی
وانت
حمل هوایی
نظر شما
نام و نام خانوادگی:

شماره تماس (نمایش داده نمی شود):

کد امنیتی: captcha

متن پیام: (نظر شما پس از بررسی منتشر خواهد شد)


مطالب مرتبط:
مخفی کردن >>